با یاد و نام خدا
زمان افعال
الف - ماضی : به فعلی می گویند که در زمان گذشته انجام شده باشد.
فعل ماضی دارای انواع زیر است:
1- ماضی ساده : بُنِ ماضی + م ، ی ، یم، ید، ند.
مثال = رفـتـم، رفـتـی، رفت، رفـتـیم، رفـتـید، رفـتـند.
2- ماضی استمراری : می + ماضی ساده.
مثال = می رفتم، می رفتی، می رفت، می رفتیم، می رفتید، می رفتند.
3- ماضی بعید : صفت + بودم، بودی، بود، بودیم، بودید، بودند.
مثال = رفته بودم، رفته بودی، رفته بود، رفته بودیم، رفته بودید، رفته بودند.
4- ماضی نقلی : صفت + ام، ای، است،ایم، اید، اند.
مثال = رفته ام، رفته ای، رفته است، رفته ایم، رفته اید، رفته اند.
5- ماضی التزامی : صفت + باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند.
مثال = رفته باشم، رفته باشی، رفته باشد، رفته باشیم، رفته باشید، رفته باشند.
ب - مضارع : به فعلی می گویند که در زمان حال انجام گیرد.
فعل مضارع دارای انواع زیر است:
1- مضارع اخباری : می + فعل مضارع
مثال = می روم، می روی، می رود، می رویم، می روید، می روند.
2- مضارع التزامی : ب + فعل مضارع
مثال = بـروم، بـروی، بـرود، بـرویم، بـروید، بـروند.
پ : آینده : به فعلی می گویند که در زمان آینده انجام خواهد شد.
فعل آینده : خواهم، خواهی، خواهد، خواهیم، خواهید، خواهند + فعل ماضی.
مثال = خواهم رفت، خواهی رفت، خواهد رفت، خواهیم رفت، خواهید رفت، خواهند رفت.
نکته : صفت = شکل سوم فعل که این گونه به دست می آید ، بُنِ ماضی + ه مانند رفته.
موفّق باشید
این مطلب مربوط به صفحه ی 54 کتاب فارسی بخوانیم است.
با یاد ونام خدا
قافیه وردیف
ردیف : کلمه یا کلماتی که عینا درانتهای مصراع یا بیت تکرار شوند.
قافیه : حرف یا حروفی که در انتهای مصراع یا بیت تکرار شوند.
مثال 1:
یوسف گـمگشـته بازآید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گرکند خـار مـغـیـلـان غـم مـخـور
غم مخور = ردیف ان = قافیه
مثال 2 :
کـوچـه هـای مـدیـنـه مـی دانند که تویی مهربانترین عابـِِر
توکه تا می رسی به رهگذران برلبت می شود گلی ظاهـِر
ـِر = قافیه
مثال 3 :
یکی روبهی دید بی دست و پای فـرومـانـد در لـطف و صـنع خدای
که چون زندگانی به سر می برَد بدین دست و پای از کجا می خورَد
ای = قافیه
** در رباعی ها هم به همین شکل است:
1- گاهی در انتهای چهار مصراع می آید مانند:
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن فـردا کـه نـیـامـده است فـریاد مکن
بـر نـامـده و گـذشـتـه بـنـیـاد مـکـن حالی خوش باش و عمر برباد مکن
درکـارگه کوزه گری رفتم دوش دیـدم دوهــزار کـوزه گـویـا و خـمـوش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
2- گاهی در انتها مصراع اول و انتهای بیت ها می آید مانند:
به قـبرستان گـذرکردم صباحی شـنـیـدم نـاله و افـغـان و آهـی
شنیدم کَلّه ای با خاک می گفت که این دنیا نمی ارزد به کـاهی
موفّق باشید
این مطلب مربوط به صفحه ی 32 کتاب فارسی بخوانیم است.